جملات گویا
جملات قصار امیر حسین : مامان بیا باهم بازی کنیم چشم امیر حسین به موتوری که کنار من پارک می کنه ... نزنی به مادرم. پس چرا هی زنگ می زنی هان وقتی با دایی احمدش دعواش می شه بادکنکی که داییش براش باد کرده می یاره و می گه اصلا باد بادکنکم خالی کن نمی خوام باد تو توش باشه. وقتی عمه ساراش برای بار دوم احوال دایی احمد که تصادف کرده می پرسه می گه : دفتم دیده عمه عمو مرتضی وقتی می خواد که امیر حسین پسرش باشه می گه : خودت برو زن بخر ، پسرم بخر ...
نویسنده :
مامان سارا
15:30